بیزینس کوچینگ چیست؟
برای پاسخ به این سؤال، شاید بهتر باشد با تعریف کوچینگ شروع کنیم. منبع اصلی من برای این تعریف، فدراسیون بینالمللی کوچینگ، ICF، است که در سال ۱۹۹۵ تأسیسشده و در حال حاضر با بیش از ۳۵۰۰۰ عضو فعال در بیش از ۱۴۰ کشور، بهعنوان بزرگترین و معروفترین نهاد خودگردان کوچهای بینالمللی شناختهشده است.
ICF کوچینگ را شراکتی با مراجعین تعریف میکند که طی فرآیندی خلاق و تأملبرانگیز، آنها را ترغیب میکند تا از استعدادهای نهان حرفهای و شخصی خود، بیشترین استفاده را ببرند.
همانند هر بازار دیگری، همزمان با توسعه حرفه کوچینگ در طول ۲۵ سال گذشته، میزان مشتریانی که به خدمات کوچینگ نیازمند بودهاند نیز افزایش داشته است و کوچها نیز در راستای توسعه، تخصصی کردن و جذب بیشتر مخاطبین در بخشهای تخصصی بازار، بخشبندیهای جدیدی ایجاد کردهاند. برای مثال، در ابتدا حرفه کوچینگ فقط منحصر به حوزه زندگی (life coaching) میشد اما حالا در بازار، تقاضا برای کوچهای متخصصی وجود دارد که خود را در حوزههایی ویژه عرضه کردهاند مثل کوچ سلامتی، کوچ کسبوکار یا کوچ مالی و غیره.
در تحقیق اخیر موسسه PWC در سال ۲۰۱۵ نشان داده شد که کوچها در تمام دنیا از واژه بیزینس کوچینگ استفاده میکنند تا اعلام کنند که بازار هدف اصلی آنها جامعه کسبوکار است. جالب اینجاست که %۶۲ از کوچهایی که در این تحقیق شرکت کردند، یک کسبوکار کوچینگ تحت نام بیزینس کوچینگ داشتند. در ذیل نام بیزینس کوچینگ، %۲۵ کوچهایی بودند که خود را کوچ رهبری (leadership coach) معرفی کردند، %۱۸ کوچ مدیران ارشد (executive coach)، %۱۶ کوچ سازمانی و %۳ کوچ کسبوکارهای کوچک.
همانطور که میبینید، در زبان انگلیسی شما میتوانید خود را به بازار اینگونه معرفی کنید که یک کسبوکار کوچینگ دارید به این معنی که یک کسبوکار ارائه خدمات کوچینگ را اداره میکنید.
همچنین میتوانید خود را فعال در بخش بیزینس کوچینگ بازار معرفی کنید بدین معنی که مخاطب شما کسبوکارها هستند که میتوانند شامل کسبوکارهای کوچک SME (ها) یا سازمانهای بزرگتر باشند. همینطور مخاطب شما میتواند از میان افراد داخل سازمانها مثل مدیران ارشد یا رهبران باشد. تمرکز شما میتواند بر روی نتایج سازمانها باشد بهعنوانمثال شما میتوانید به آنها در ایجاد تحولات بزرگ سازمانی، افزایش فروش و یا گذر از یک تغییر بزرگ کمک کنید. به همین ترتیب تمرکز کوچینگ شما میتواند یک موضوع کلی مثل عملکرد باشد که در سطح افراد یا تیمها انجام شود. وجه مشترک همه این حوزهها این است که شما بهعنوان کوچ به افراد یا گروههایی در یک کسبوکار، خدمات کوچینگ ارائه میدهید و این سازمان هزینه این خدمات را در جهت تحقق منافع آنها و خودش تقبل میکند. تمرکز چنین برنامه کوچینگی، پتانسیلهای حرفهای و شخصی افراد همسو با اهداف آن کسبوکار خواهد بود.
آیا تعریف دیگری از بیزینس کوچینگ از یک نهاد کوچینگ معتبر دیگر وجود دارد؟
در بخش دوم سؤال کوچینگ چیست، دربارهی مراجعی است که میخواهد وارد فرایند کوچینگ شود و به دنبال ایجاد یک تغییر است. او چیزی را میخواهد که الآن ندارد. معمولاً آن را میخواهد و خودش به دنبال آن رفته اما یا سرعتش کم بوده یا ظاهراً نتوانسته به آن برسد و یا هر دو با هم؛ پس اینجا این شخص کمک لازم دارد و میخواهد این خلأ را پر کند. این دغدغه، دغدغهی مراجع است، پس دغدغه کوچ چیست؟ دغدغه کوچ این است که مراجعش به چیزی که میخواهد برسد و یکی از تفاوتهای کوچینگ با حرفههای دیگر این است که کوچ باید بداند مراجعش در حال حاضر کجاست و به کجا میخواهد برسد. وقتی مراجع کاملا میفهمد الآن دقیقا کجاست و شفافیت و وضوح پدیدار میشود که میخواهد کجا باشد، دراینبین یکفاصله به وجود میآید و مراجع میتواند این فاصله را به وضوح ببیند.
اینجاست که کوچ با ابزارهایی که دارد و محیط امن و ارتباطی که ایجاد کرده، مراجع را ترغیب به اقدام میکند. درواقع کوچ حرکت ایجاد میکند و گامهایی به آن سمت که مراجه تمایل به رفتن دارد ایجاد میکند. چنانچه این قدمها با تشویق، ترغیب و قدردانی همراه باشد و تمام این مهارتها کمک کند که این مراجع، قوت درون، استعدادها و توانمندیهایش را بیشتر بشناسد، اقدام و برنامهریزی برای رسیدن به خواستهی مراجع با تعهد، کامل میشود. کاری که مراجع مسئول آن است، برای انجام آن اقدام میکند و یک نفر را در کنارش دارد که میداند آن فرد (کوچ) در تمام طول مسیر همراه اوست و هر موقع بخواهد میتواند از او کمک بگیرد؛ این فرایند مانند این نیست که مثلا یک مدرس چیزی را یاد میدهد و شما پس از بیرون رفتن ازآنجا دوباره به عادتهای قبلیتان بازمیگردید؛ یا کوچ روانشناس نیست که شما را به گذشته ببرد و بخواهد مشکلات گذشته را حل کند.
کوچ درجایی شما را میبیند که توانمند هستید؛ یعنی همین الآن شما و جایی که قصد دارید بیشتر در آن توانمند شوید. همچنین کوچ یک Mentor هم نیست که بخواهد تجربیاتش را برای استفاده شما بگوید. کوچ مشاور هم نیست چون قرار نیست به شما بگوید چهکار کنید؛ بلکه بهعنوان یک کوچ قرار است با کسی که هست و با جعبهابزار کوچینگ و ارتباطی که ایجادشده، دنیای درونی شما را با چراغقوه یا آن آینه نمایان کند تا شما ببینید و بخواهید که برای هدفتان اقدام کنید.
توجه: "بیزینس کوچینگ" واژهای فراگیر است که به انواع مختلف کوچینگ های سازمانی و کسبوکارها اشاره دارد. این حرفه توسط کوچهای داخل سازمانی و خارج سازمانی انجام میشود که با عناوین مختلفی معرفی میشوند اعم از کوچ شرکتی، کوچ مدیران ارشد، کوچ اجرائی، کوچ رهبری، کوچ توسعهسازمانی و غیره. فارغ از عنوان این افراد متخصص، بیزینس کوچها با همان مفهوم تمرکز دوسویه بر روی مراجع و سازمانش تعریف میشوند.
چرا همچنان تعاریف گوناگون دیگری نیز وجود دارد؟
درست است که تعاریف دیگری متفاوت از این دو تعریف وجود دارند. از دیدگاه من این موضوع اغلب زمانی رخ میدهد که تعریف دقیق کوچینگ با مفهوم مشاوره و منتورینگ درهمآمیخته شود. این موضوع هم صادق است که مراجع بهطور ذاتی تمایل به ارتباط با یک کوچ دارد که پیشینه کاری خود او و یا حداقل مشابه او را دارا باشد. برای مثال یک مدیر فروش احتمالاً مایل است با یک کوچ اجرایی که سابقه موفقی در مدیریت فروش دارد کار کند و مراجع احتمالاً از کوچ خواهد خواست که تجربیات و پیشنهادهایش در این مورد را در اختیار او بگذارد که چنین درخواستی بیشتر ماهیت مشاوره و یا منتورینگ دارد. این موضوع کاملاً طبیعی است چراکه ممکن است مراجع آگاهی کمی نسبت به مفهوم و کارکرد کوچینگ داشته و بیشتر بر نتایج و نیازهای شخصی متمرکز باشد. وظیفه ما بهعنوان یک کوچ حرفهای این است که مراجع را از خدماتمان آگاه سازیم و در این خصوص با او شفاف باشیم که ما میتوانیم فراتر از یک خدمت تماماً کوچینگی ارائه کنیم؛ بهعبارتدیگر همانند دیگر کوچهای حرفهای در تماممسیر همکاریمان، انتظارات فیمابین را تعیین و در موردشان توافق کنیم.
نویسنده: تیمور میری
برگردان: نیما خلیلی
منبع: سایت آی کوچ ترینینگ